پهلوانی که با دوستش کشتی نگرفت / از تعطیلی زورخانهها تا بیقبری
0 نظر
مستند “آخرین زنگی زمانه” به بررسی زندگی سید حسن رزاز، یکی از پهلوانان دوره قاجار، میپردازد که در مشروطه خواهی فعال بوده و توسط رضاشاه کشته شد. کارگردان این مستند، مهرداد خاکی، انگیزه پرداختن به این سوژه را از دلایل شخصی و اجتماعی خود توضیح داده و به تلاش برای بازگو کردن روایت خیالی زندگی و تأثیرات سید حسن رزاز بر جامعه پهلوانی پرداخته است. وی با بررسی تاریخچه زندگی این پهلوان، درگذشت و بیقبری او، تلاشهای برای جستوجو و تحقیق درباره این شخصیت اسطورهای و مواجهه با چالشهای کارگردانی مستند، توانسته است نگاهی به زندگی معنادار این فرد تاریخی بینظیر بیندازد.
به گزارش خبرنگار دیجیاتور، مستند «آخرین زنگی زمانه» به بررسی ماجرای سید حسن رزاز از پهلوانان دوره قاجار میپردازد؛ پهلوانی مجتهد که در مشروطه خواهی فعال بوده و توسط رضاشاه کشته میشود اما هیچ چیزی حتی قبر او هم مشخص نیست.
مهرداد خاکی، کارگردان مستند «آخرین زنگی زمانه» در گفتوگو با خبرنگار دیجیاتور در رابطه با دلایل پرداختن به این سوژه مطرح کرد: سر کوچه ما یک زورخانه قدیمی بود که غروب روزهای زوج، نوای خوشی از آن در محله پیچیده و صدای ذکر و صلوات شنیده میشد. با گذر زمان و با فوت کردن پیشکسوتان این زورخانه تعطیل و کاملا بسته شد.
وی افزود: همزمان با فعالیت در فضای آثار خلاقانه میشنیدم خیلی از زورخانه های شخصی تعطیل و بسته شده اند و برایم جذاب و عجیب بود که چرا این ورزش اصیل ما فراموش شده و زورخانه ها تغییر کاربری داده اند درحالی که این ورزش پهلوانی از آیین های سنتی ما به شمار میرود و بیشتر از پرورش جسم متوجه پرورش روح بوده است.
نام سید حسن رزاز به عنوان نماد مرام، معرفت و مسلک زورخانه ای مشترکا مورد اشاره همه پیشکسوتان بود و برای خودم جالب بود که نسل های جدید ما که به زورخانه می آمدند با روایت خیالی سید حسن رزاز آشنا نبودند
این کارگردان با اشاره به صحبت با پیشکسوتان این حوزه عنوان کرد: نام سید حسن رزاز به عنوان نماد مرام، معرفت و مسلک زورخانهای مشترکا مورد اشاره همه پیشکسوتان بوده و برای خودم جالب بود که نسل های جدید ما که به زورخانه می آمدند با روایت خیالی سید حسن رزاز آشنا نبودند و صرفا تصویری از او را میشناختند، حال آن که این شخصیت، نماد آزادگی بوده و جای درستی از مطالعات تاریخی ایستاده بوده است اما امروزه فراموش شده است.
وی با اشاره به میزبان جستوجو درباره این سوژه بیان کرد: با جستوجو متوجه شدم تنها یکی دو اثر ادبی کامل راجع به سید حسن رزاز وجود دارد و معتقدم این دو اثر ادبی هم با نگاهی اغراق آمیز و اسطوره ای که مورد پسند من نبود او را روایت کردهاند. این اثر ادبیها اصلا در بازار موجود نیست. چند اثر ادبی هم راجع به این پهلوان در کتابخانه ملی و کتابخانه مجلس پیدا کردم که در مجموع ۲۰ یا ۳۰ صفحه محتوا درباره وی داشتند اما باتوجه به اینکه امکان خارج کردن اثر ادبی ها نبود، مطالب را اسکن کرده و استفاده کردیم.
این مستند ساز با تاکید بر جذاب بودن این سوژه، گفت: این پهلوان یک خانه قدیمی داشته که الان به بوتیک هتل تبدیل شده است، حدود چهار ماه زمان برد تا نوه او را پیدا کردم و جلسه ای هماهنگ کردیم تا چهار نوه وی که در ایران هستند با حضور در خانه سید حسن رزاز در قالب مصاحبه از او بگویند و این مصاحبه ها روایت کلی اثر سینمایی را تشکیل داد. با توجه به اینکه هر کسی روایت خیالی را از زبان خود میگوید و انتخاب روایت از بین این موارد سخت است، تلاش کردیم افرادی باشند که به شخصیت نزدیک بوده و شناخت خوبی از او داشته باشند.
وی ضمن اشاره به اینکه پس از شنیدن ماجرا و تحقیق و پژوهش، سراغ نگارش فیلمنامه رفته است، ادامه داد: در این مرحله آقای نقیبی وارد شدند و یک سال با وی برای نوشتن این فیلمنامه زمان گذاشتیم. خیلی سخت بود شخصیتی گمنام را برای مخاطب روایت کنیم به عنوان مثال با شنیدن اسم تختی روایت خیالی هایی در ذهن متبادر میشود اما شخصیت ما، بین مردم شناخته شده نبود و در مجموع یک سال برای فیلمنامه و دو سال و نیم برای کل پروژه وقت گذاشتیم.
برای مبارزه رزار با پهلوان هندی ۲۵۰۰ تومان بلیت فروخته میشود و این رویداد با حضور سفیر کبیر بریتانیا، مصدق و رجال دولتی برگزار میشود و در انتها این رویداد شهادت نامه ای مبنی بر زمین زدن پهلوان هندی توسط سید حسن رزاز نوشته و امضا میشود
خاکی با اشاره به چالش های کارگردانی این اثر عنوان کرد: به عنوان کارگردان باید برای متن به نحوی زیر لایه تصویری میساختم که بتوانیم مواردی را به صورت استعاره ای بیان کنیم به عنوان مثال طراحی پرده نقالی اثر سینمایی حدود ۶ ماه زمان برد، پرده ای که روایتگر ورود پهلوان هندی به ایران و تقاضای کُشتی از او است. هیچ کس جرات نداشته تا با این پهلوان هندی کشتی بگیرد و سید حسن رزاز که تازه از تبعید محمدعلی شاه برگشته است به در خواست پیشکسوتان و بزرگان، کشتی را قبول میکند و آن زمان ۲۵۰۰ تومان بلیت فروخته میشود و این رویداد با حضور سفیر کبیر بریتانیا، مصدق و رجال دولتی برگزار میشود. در انتهای این رویداد شهادت نامهای مبنی بر زمین زدن پهلوان هندی توسط سید حسن رزاز نوشته و امضا میشود که در مستند آمده است.
وی با اشاره به دیگر موارد عنوان شده در این مستند، افزود: از دیگر زیر لایه های این مستند رفاقت ممصادق بلور فروش با سید حسن رزاز بوده است؛ روایتی از پایداری رفاقت قدیمی و پشت هم بودن سید حسن و ممصادق بلور فروش. سید حسن هیچ وقت با بلور فروش کشتی نگرفته چرا که بلور فروش کلی هوادار داشته است و بعد از مرگ سید حسن یک هفته بعد بلورفروش هم فوت میکند.
این کارگردان در پایان با اشاره به اینکه قبر سید حسن رزاز در بازسازی ابن باویه گم شده است، گفت: به نظرم جای تاسف است که این اسطوره و نماد آزادگی و الگوی مرام و مسلک پهلوانی قبر ندارد و قبر او گم شده است.
مهرداد خاکی از سال ۹۴ و با تدوین وارد عرصه مستند و فیلمسازی شده است، «اولین کاغذ کاهی»، «حاج ابوالقاسم قناد و پسران» درباره زوال یک شغل قدیمی که با جوایز متعدد مورد تقدیر قرار گرفت، «غذای خیابانی»، «خلیفه قاسم» که ماجرای یک مخترع افغانستانی را روایت میکند از جمله فعالیت های او در زمینه فیلمسازی به شمار میرود.
سایر عوامل این اثر سینمایی عبارتند از نویسنده: خسرو نقیبی، به روایت: همایون ارشادی، تدوین: مهرداد خاکی، فیلمبردار: محمود پری، صداگذار: ندا محسنی، طراح صحنه: فائزه محمدی، مدیرتولید: محمدرضا ارشدی.
مستند «آخرین زنگی زمانه» ماجرای سید حسن رزاز، پهلوانان دوره قاجار و فراموش شدن وی را بررسی میکند.این مستند به دلایل پرداختن به این سوژه، وجود زورخانههای تعطیل شده، آشنایی نسلهای جدید با روایت خیالی سید حسن رزاز و نگارش نام آورانه او اشاره دارد.تلاش برای یافتن نوههای وی و مصاحبه با آنها، تحقیق در مورد وی، نوشتن فیلمنامه و ایجاد زیر لایههای تصویری از زندگی و ماجراهای وی از دیگر موضوعات این مستند است.تلاش برای شناخته شدن شخصیت گمنام و انتقال روایت او به مخاطبان، از چالشهای این اثر بوده است.رفاقت سید حسن رزاز با بلورفروش و روایت خیالیهای تاریخی و اسطورهای از وی نیز در این مستند به تصویر کشیده شده است. قبر گم شده سید حسن رزاز و فراموش شدن این نماد آزادگی و مرام پهلوانی، نشان از جای تاسف برای این اسطوره است.