سمنگان، روزی روزگاری

«روزی روزگاری سمنگان» اثری تقلیدی که معنا در آن ضمنی و پنهان است

0 نظر


نشست نقد و بررسی نمایش «روزی روزگاری سمنگان» با حضور کارگردان و بازیگران در تالار مشاهیر صحنه نمایش شهر برگزار شد. در این نشست، فریال آذری به مسائل پسااستعمار و مهاجرت اشاره کرد و بر اهمیت آنها در زمان نابسامان جهان تاکید کرد. همچنین هنر صوتی و احساسات در این نمایش بسیار مهم بودند و تمرکز بر کاراکترها به جای قهرمان-پروری، به چالش کشیدن الگوهای از پیش تعریف شده برای کارگردانان نقد شد. این نمایش به صورت معاصر و پست‌مدرن اتفاق می افتاد و با استقبال خوبی از مخاطبان مواجه بود.

به گزارش دیجیاتور به نقل از ارتباطات سازمانی نمایش، نشست نقد و بررسی نمایش «روزی روزگاری سمنگان» به کارگردانی محمودرضا رحیمی با حضور نصرالله قادری، فریال آذری و سازماندهی رضا آشفته در تالار مشاهیر صحنه نمایش شهر برگزار شد.

فریال آذری در ابتدای این نشست با اشاره به نقد کهن‌الگویی نمایش گفت: «روزی روزگاری سمنگان» در ژرف ساخت خود به مساله پسااستعمار و مهاجرت اشاره دارد. جایی که در جهان نابسامان ما وقتی امنیت و دانش مالی در سایه منازعه مورد تهدید قرار می‌گیرد هر کس که دستش به دهنش می‌رسد، رفتن را به ماندن ترجیح می‌دهد و این بار نه نیروی کار ورزیده با بدنی سالم که در دوران پسااستعماری انسان تحصیل کرده و باهوش به بیگاری در سرزمینی دیگر می‌رود و این روش شاید بی‌دردسرترین روش برای تهی کردن جامعه از اندیشمندانش است.

وی توضیح داد: نمایش بارها به اساطیر ایران نقب می‌زند؛ درست در جایی که پروانه ریواس‌ها را در کوچه پاک می‌کند و معتقد است همیشه فصل ریواس است نگاه زیرکانه‌ای به اسطوره آفرینش دارد همانطور که در اساطیر ایرانی آدمی فرزند ۲ ساقه ریواس هم بالای هم است. نکته دیگری که در این نمایش به چشم می‌خورد، نگاه به میراث مردسالار است که در جامعه ایرانی سال‌های ۶۰ به مراتب پررنگ‌تر از این روزها دیده می‌شده است. این در جمله جواد آقا: «زنمه مالمه حقمه» به خوبی عیان است و به همین دلیل رفتارهای پرخاشگرانه خویش را توجیه می‌کند اما درست در جایی که خبر بارداری زنش را متوجه می‌شود، ورق برمی‌گردد چراکه این زن است که آنچه را که سبب تداوم و بقای نسل او می‌شود، به شکم می‌کشد و ضامن تداوم نسل است.

این منتقد گفت: این نمایش علاوه بر استفاده از نشانه‌های کهن‌الگویی از نوستالژی نیز برای فضاسازی بهره برده است. زمان نمایش حاکی از یک لوپ زمانی است که ما در آن گرفتار آمده‌ایم. پنداری در دایره ما نه نقطه تسلیم که گرفتار تقدیر هستیم و این رنج را از گذشته‌های دور تا به امروز و روزگاران پسین به دوش خواهیم کشید و این بزرگ‌ترین تراژدی بشر است که از تقدیرش گریزی ندارد.

نصرالله قادری، دیگر منتقد حاضر در این نشست بیان کرد: در دنیای نمایش و متن تئاتر هر استنباطی که مخاطب بر اثر دلالت‌های متن داشته باشد، درست است. معنا در اثر متکثر است و به تعداد مخاطبان، دانش و نگرش آن‌ها، معنا استنباط می‌شود. نمایش «روزی روزگاری سمنگان» اثری تقلیدی است که معنا در آن ضمنی و پنهان است و مخاطب بسته به دانش و آگاهی‌اش مفاهیم متفاوتی از آن دریافت خواهد کرد.

این نویسنده و کارگردان با بیان این‌که پایه و اساس نقد، تحلیل یک اثر است، گفت: هیچ چیزی را در کاینات بدون شکل و تصویر نمی‌توان فهمید و قابل ارتباط نیست. اولین نکته‌ای که در این صحنه نمایش مهم است، ارکستراسیون کاراکترها در متن و اجراست. در شکل معمول تئاتری که مخاطبان با آن سروکار دارند، قهرمان‌پرور است. یعنی تمام توجه نویسنده و کارگردان بر یک کاراکتر هست. اما محمودرضا رحیمی در این اجرا به چنین کاری دست نمی‌زند و مجموعه بازیگران را می‌بینید. این شکل نمایش با توجه به قهرمان‌پروری در سرزمین ما برای کارگردانان خطرناک است.

وی ادامه داد: شکل‌گیری اتفاق در یک بازگشت به گذشته، خطر دومی است که کارگردان به آن دست می‌زند و اینجاست که حکم قطعی می‌دهم روی میدان مین ایستاده است. در شکل اجرایی هم دکور از پیش چیده شده‌ای وجود ندارد که واقعه در آن اتفاق بیفتد، همزمان با بازی، دکور ساخته می‌شود و این شکل در دنیای صحنه نمایش مدرن رخ می‌دهد. اما هرگز مکان واقعی نمی‌سازد، تمام دنیای شکل نمایش دائما مخاطب را به کنش‌گری دعوت می‌کند.

قادری گفت: مخاطب با شکل صحنه نمایش داستانگو یعنی از آغاز، میانه و پایان آشنا است اما این اثر از پایان شروع می‌کند و به آغاز برمی‌گردد. ما در این شکل باید اثبات کنیم که ژانر این اثر چیست؟! اینجا مخاطب متوجه می‌شود که کار تراژدی است اما نمی‌تواند اثبات کند و با آن درگیر می‌شود چراکه اثر عصیانی است بر الگوهای از پیش تعریف شده و مطلقاً نگاه امیدوارانه دارد. این اثر در دنیای مدرن اتفاق می‌افتد اما بخشی از نگاه نویسنده و کارگردان پست‌مدرن است. یعنی رویکرد به سنت هست اما آن را در کنار مدرنیته بیان می‌کند. این اثر کشش را با تعلیق در میزانسن و محتوا بالا برده است. در این نمایش مردها، بچه‌های کوچکی هستند که ریش و سبیل دارند و زن‌ها در نقش مادرانگی در مقابل آن‌ها عمل می‌کنند.

رضا آشفته نیز با اشاره به روند زندگی هنری محمودرضا رحیمی، او را شاگرد مکتب سمندریان دانست و گفت: رحیمی همواره در کارهایش تازگی‌هایی دارد. اما در نمایش «روزی روزگاری سمنگان» به صورت دقیق‌تر، ظریف‌تر و عامدانه‌تر به سمت تازه بودن می‌رود. این اثر در اسم، شخصیت‌پردازی و زبان اجرا متفاوت است و معانی متفاوتی را به مخاطب متبادر می‌کند. «روزی روزگاری سمنگان» نقطه عطف و سکوی پرش گروه صحنه نمایش نیوشا است.

وی افزود: زندگی و باور به عشق تحت هر شرایطی در زیست مردم خراسان و نوشتار خلاقانه آن‌ها دیده می‌شود که محمودرضا رحیمی نیز در اثر خود به آن اشاره دارد. رحیمی خوشبختانه کار ضعیف ندارد و تمام آثار او دارای شاخصه‌ها و مولفه‌های ویژه‌ای است.

آشفته در پایان با بیان اینکه هنر صوتی همواره یکی از ارکان اساسی اجراهای رحیمی است، بیان کرد: هنر صوتی بسیار درست و به جا در این نمایش استفاده شده است. رویکرد کارگردان در این اثر رویکردی برشتی اشت. در این اثر البته بیش از هرچیز احساس و هنر صوتی بر من غالب است. زن‌ها در این نمایش بسیار دقیق‌تر وضعیت را پیش می‌نام تجاری و احساس زنانه در منطق اجرا نمود بیشتری دارد.

«روزی روزگاری سمنگان» هرشب به جز شنبه‌ها ساعت ۱۸ در تالار چهارسو صحنه نمایش شهر میزبان مخاطبان است.


نمایش «روزی روزگاری سمنگان» به مسائل پسااستعمار و مهاجرت اشاره دارد. در نمایش به اساطیر ایران نیز نقب زده شده است. یکی از نکات برجسته نگاه به میراث مردسالار در ایران است و تأکید بر نقش زنان در تداوم نسل و زندگی است. شکل واقعی اجرای نمایش بازیگران را در حین اجرا مشخص می‌کند و از دکور از پیش تعریف شده استفاده نمی‌کند. نمایش از پایان شروع شده و به آغاز برگشت می‌کند. استنباط معنا از این اثر بسته به دانش و آگاهی مخاطب است. هنر صوتی نیز در این نمایش نقش مهمی داشته و احساسات و هنر صوتی بر ویژگی‌های دیگر غلبه دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *