ساخت و ساز “شمشیر و اندوه” و رونق آن در بازار بین‌المللی: راز موفقیت بخارا

تولید «شمشیر و اندوه» با نگاه به مخاطب خارجی/بخارا چطور سرسبز شد!


انیمیشن “شمشیر و اندوه” (SOWRD & SORROW) با هزینه های ساخت و ساز و نیروی متخصص در کشور، به لحاظ تکنیک ساخت در رده کارهای قوی قلمداد می‌شود. روایت خیالی این اثر سینمایی در مداین و بخارا روایت می‌شود و در طراحی فضاهای شهری، بناها، خانه‌ها و بازارها و همچنین شخصیت‌ها و روایت روایت خیالی ایراداتی وجود دارد که ممکن است مخاطب بزرگسال و نوجوان را ناراضی کند. به نظر می‌آید که این انیمیشن بیشتر برای مخاطبان خارج از ایران ساخته شده است.

دیجیاتور-گروه آثار خلاقانه- طاهره تهرانی؛ «شمشیر و اندوه» (SOWRD & SORROW) انیمیشنی است که با توجه به هزینه های ساخت و ساز و نیروی متخصص در کشور، به لحاظ تکنیک ساخت می‌توان در رده کارهای قوی قلمدادش کرد.

عمده روایت خیالی این اثر سینمایی در مداین و بخارا می‌گذرد، ۲ شهر در حوالی سال های ۵۰ و ۶۰ هجری قمری. محور روایت خیالی پسرکی است به نام کارن، فرزند پرویز که از موالیان مداین هستند و از یاران مبارز امام حسن علیه السلام. به جز این رشته باریک ارتباط قوی دیگری با اهل بیت در روند روایت نمی‌بینیم. خانواده کارن توسط عُمال معاویه قتل عام می‌شوند و خودش توسط عمویش نجات پیدا می‌کند و به بخارا می‌رود و مردی نیکوکار به نام بهامین او را بزرگ می‌کند … این شروع روایت خیالی است، اما آنچه در تصویر می‌بینیم ارتباطی به واقعیت‌های تاریخی ندارد، نه مداین، مداین قرن اول هجری است و نه بخارا بخارا. خانه‌ خانواده کارن در مداین (که در نزدیکی بغداد امروزی بوده است) قاعدتاً باید شبیه بناهای دوره ساسانی باشد اما شبیه خانه های ایرانی دوره صفویه و قاجار اصفهان و شیراز است، با اُرُسی ها و شیشه‌های رنگی و سروهای گچبری روی دیوارهای آجرکاری شده. طراحی فضای بخارا و خانه بهامین از این هم عجیب‌تر است، شهری که هیچ‌گاه پرآب نبوده و در طول مطالعات تاریخی تأمین آبش با مشکلات فراوان همراه بوده است، به گونه ای طراحی شده که پر از منابع آبی و آبشار و رود و کوه و غارهای آبرفتی و جنگل های سبز و خُرّم است! در اقلیم خشک و بی‌درخت دشتی که بخارا در آن واقع است، اساساً آن قدر چوب و درخت وجود نداشته که در زمستان با سوزاندن چوب گرمای خانه ها را تامین کنند؛ اما در خانه بهامین شبی که عموی کارن پیکر یخ زده کودک برادرش را به آنجا می‌رساند، می‌بینیم که شومینه ای بزرگ وجود دارد که در آن با سوزاندن چوب و الوار خانه گرم شده است، تو گویی عمارت قلعه‌ای در مجارستان یا لهستان باشد!

طراحی فضاهای شهری، بناها، خانه‌ها و بازارها ارتباطی با مطالعات تاریخی و علوم زمین و شیوه زیست مردم در آن ناحیه ندارد و به نظر می‌رسد اثر سینمایی علیرغم هزینه‌های بسیار، در این موارد از مشورت مشاوران آگاه و پژوهش تاریخی بهره نبرده و اطلاعات لازم برای طراحی انیمیشن را نیز به کار نبسته است. همین نقص در مواردی مثل شیوه سواری و پوشش و تعاملات اجتماعی نیز مشاهده می‌شود؛ چیزی که در سراسر اقلیم فرهنگی ایران (که شامل جمهوری های استقلال یافته شوروی در شمال و شمال شرق خراسان و عراق امروز) رایج بوده و در ایران کنونی نیز بین ایلات و عشایر و کوچ‌نشینان همچنان مرسوم است.

در بخش طراحی شخصیت به جز خود کارن (که به نظر می‌رسد طراحش نیم نگاهی به چهره شهاب حسینی داشته و لاجرم صورتی شرقی دارد) باقی شخصیت‌ها ب‌خصوص مادر و همسر او چندان شبیه ایرانیان نیستند و صورت و اندامی اروپایی دارند؛ که شائبه استفاده از پیش‌فرض‌های نرم افزارهای استفاده شده در ساخت و ساز انیمیشن را تقویت می‌کند. حتی آندیا (دختر بهامین و همسر کارن) که قاعدتاً باید از نظر ظاهر و لباس شبیه خراسانیان قرن اول هجری باشد، طوری طراحی شده که گویی دختری از استانبول یا گرجستان قرن سیزده هجری است! همین طور است در طراحی و گفتار دیگر شخصیت‌های خوب و بد روایت خیالی مانند معاویه، اشعث، یزید، جاوید و دیگران نیز با این مساله مواجه هستیم.

روایت خیالی اثر سینمایی در بخش روایت هم دچار ایراداتی است، کارن شخصیتی است مبارز که از کودکی با آرمان حق طلبی و آزادی خواهی و البته خونخواهی پدر و مادر و خواهرش و باقی کشته شدگان توسط مأموران معاویه، بزرگ شده است و آندیا که از کودکی همراه او بوده به خوبی این را می داند. زندگی او به صورت پنهانی و آشکارا همیشه همراه مبارزه و تمرین و طراحی استراتژی برای ضربه زدن به نیروهای معاویه بوده است، اما در روایت خیالی می بینیم که علیرغم هشدارها و نشانه های لو رفتن نقشه‌ای که مدت‌ها برایش وقت گذاشته و طراحی کرده‌اند، با خوش خیالی و ساده اندیشی جان مبارزان و خودش را به خطر می اندازد. شخصیت آندیا نیز گویی به کلی با فضا و موقعیت بیگانه است و نشانه ای از زن یک مبارز در او دیده نمی شود؛ نه در رفتار و نه در گفتار. از طرف دیگر فداکاری عموی کارن برای نجات او، ارتباط و پیوستن او به کاروان امام حسین علیه السلام از کربلا، نمایش پرچم های یالثارات الحسین (که مربوط به بعد از واقعه عاشورا است) و … ارجاعات کوتاه و ناپیوسته ای هستند که در مجموع به نظر می‌آید برای ارتباط دادن خط روایت خیالی با واقعه عظیم کربلا در تصاویر گنجانده شده باشد.

به گفته عماد رحمانی (کارگردان) «شمشیر و اندوه» یک روایت خیالی برای مخاطب بزرگسال است و در خلال قصه آن، سعی شده مفاهیم متفاوت و جدیدی هم برای رده سنی جوان و نوجوان به نمایش در بیاید. اما اثر سینمایی در این زمینه دچار نوعی بلاتکلیفی است. مخاطب بزرگسال و آگاه متوجه اشتباهات و تناقضات می‌شود و مخاطب نوجوان ممکن است صرفاً صحنه های درگیری برایش جالب باشد. با توجه به موارد گفته شده و هم‌نوایی آوای نام انگلیسی اثر سینمایی (SOWRD & SORROW) به نظر می‌آید این اثر بیشتر مخاطب بیرون از ایران را در نظر داشته است.

ساخت و ساز انیمیشن با تکنیک های متفاوت راهی است برای ساخت تخیلات بدون محدودیت‌های معمول اثر سینمایی‌های سینمایی؛ مشکلات ساخت دکور و نور و گریم و پوشش و بازیگر و صدا و فیلمبرداری را ندارد و می‌توان همه چیز را بنا بر ایده و روایت خیالی از اول طراحی کرد اما در عین حال نیاز به طراحی و روایت ظریف‌تر و دقیق‌تری دارد. همین موضوع باعث تأثیرگذارتر بودن آن در لایه های مختلف ذهن مخاطب می‌شود. البته که این ویژگی تیغ دو دَم است، انیمیشنی که پرداخت و روایت و ساخت مناسبی نداشته باشد، علیرغم هزینه های بسیارِ ساخت و ساز، فاقد اعتبار علمی و اقبال مخاطب می‌شود.


انیمیشن “شمشیر و اندوه” از لحاظ تکنیک ساخت، در رده کارهای قوی قرار دارد. روایت خیالی این انیمیشن برخلاف واقعیت‌های تاریخی و جغرافیایی ایران، طراحی ناهماهنگی دارد و به نظر می‌رسد که بیشتر برای مخاطبان خارج از ایران ساخته شده است. تمامی مطالعات تاریخی و شخصیت‌ها در روایت خیالی ناپیوسته و نامتوازن هستند. نوعی هم‌نوایی با نام انگلیسی انیمیشن مشاهده می‌شود که نشان‌دهنده نادیده گرفتن جوانان و نوجوانان ایرانی است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *