عنوان اثر سینمایی: جای خالی جایزه فیلمنامه اقتباسی در اثر سینمایی فجر/سیمرغی که در کمد ماند بازنویسی: عنوان اثر سینمایی: جای خالی جایزه بهترین فیلمنامه اقتباسی در اثر سینمایی فجر/سیمرغی که فرو رفت

جای خالی جایزه فیلمنامه اقتباسی در فیلم فجر/سیمرغی که در کمد ماند


در جشنواره چهل و دوم فجر، تنها سه فیلمنامه به جایزه مورد نظر داوران شایسته شناخته شدند، اما تحسین سیمرغ برای هیچ‌کدام از آن‌ها صورت نگرفت. این تصمیم نشانگر ضعف عمده اثر سینمایی‌ها در زمینه فیلمنامه بود. از آن‌جا که اثر سینمایی‌ها کمتری به‌صورت اقتباسی ساخته می‌شوند، اثر سینمایی‌های اقتباسی از کارگردانانی مانند «آپاراتچی»، «باغ کیانوش» و «صبح اعدام» به ساخت و ساز رسیده‌اند. این اثر سینمایی‌ها اقتباسی از روایت خیالی‌ها و گزارش‌های چاپ‌شده در مطبوعات‌ها بوده و ویژگی‌های مختلفی داشتند. این تجربه‌های متفاوت نشان‌دهنده بستری برای ساخت و ساز اثر سینمایی‌های ماندگار درباره حوادث و چهره‌های واقعی مطالعات تاریخی معاصر است.

دیجیاتور-گروه آثار خلاقانه؛ تنها سیمرغی که با نظر هیأت داوران چهل‌ودومین جشنواره اثر سینمایی فجر در آیین اختتامیه این رویداد روی شانه هیچ هنرمندی ننشست و به تعبیری در آشیانه باقی ماند، سیمرغ مربوط به فیلمنامه بود. هیأت داوران جشنواره نه تنها از میان ۲۲ فیلمنامه‌ای که برای ارزیابی روی میز خود داشتند، تنها سه فیلمنامه را شایسته نامزدی برای این سیمرغ تشخیص دادند که از میان همین سه نامزد هم هیچ‌کدام را شایسته سیمرغ ندانستند! این جنس تصمیم‌گیری از سوی هیأت داوران، البته در دوره‌های گذشته جشنواره هم مسبوق به سابقه بوده و وقتی داوران درباره «بهترین گزینه» در یک بخش به جمع‌بندی نرسند، سیمرغی را اهدا نمی‌کنند و این تصمیم خودش پیامی روشن به همراه دارد. در دوره چهل‌ودوم هم باید هشدار هیأت داوران درباره ضعف عمده اثر سینمایی‌ها در زمینه فیلمنامه‌ را جدی بگیریم.

نادیده گرفتن سیمرغ بهترین فیلمنامه اقتباسی

اما وجه غریب این ماجرا و تصمیم‌گیری از سوی هیأت داوران، بی‌توجهی آن‌ها به ظرفیت اقتباس به‌عنوان یکی از مهمترین راه‌کارهای عبور سینمای ایران از بحران فیلمنامه است. در آیین‌نامه جشنواره اثر سینمایی فجر و در ترکیب سیمرغ‌های این رویداد، علاوه‌بر سیمرغ «بهترین فیلمنامه» سیمرغ دیگری به نام «سیمرغ بهترین فیلمنامه اقتباسی» هم در نظر گرفته شده و تنها تبصره مربوط به اهدای این جایزه، وجود آثاری با فیلمنامه اقتباسی است. اتفاقی که در اکثر قریب به اتفاق دوره‌های فجر، کمتر شاهد آن بوده‌ایم.

جشنواره چهل‌ودوم اما در کنار ویژگی‌های مختلفی که داشت، شاهد رونمایی از حداقل سه اثر سینمایی، با فیلمنامه اقتباسی بود که فارغ از کیفیت آن‌ها، در صورت داوری و اهدای سیمرغ می‌توانستند به‌صورت ویژه‌تر در کانون توجه قرار بگیرند؛ ظرفیتی که به طرز غریبی مغفول ماند. زمانی متوجه اهمیت این ماجرا می‌شویم که به یاد بیاوریم در کمتر دوره‌ای از جشنواره فجر، عدد فیلمنامه‌های اقتباسی فراتر از یک رفته است!

در این گزارش مروری‌بر سه اثر سینمایی اقتباسی جشنواره چهل‌ودوم داریم که وجه اشتراک آن‌ها، تامین مالی سازمان سینمایی سوره، در هر سه اثر سینمایی است که می‌تواند نشانه توجه و اهتمام مشخص این سازمان، برای احیای سینمای اقتباسی باشد.

آپاراتچی؛ سینمایی که دوستش داریم

اثر سینمایی سینمایی «‌آپاراتچی» را علی طاهرفر در اولین تجربه کارگردانی خود در سینمای بلند مقابل دوربین برده است. فیلمی که می‌توان آن را یک ادای عقاید معنوی صادقانه به «هنر هفتم» دانست و اتفاقا کارگردان نیز روی این وجه از اثر سینمایی خود تأکید بسیاری دارد. طاهرفر که کارگردانی برخاسته از جریان «عمار» محسوب می‌شود، اولین اثر سینمایی بلند سینمایی خود را در مدرسه «ماه» که از زیرمجموعه‌های جبهه فرهنگی تحول اساسی است، کلید زد و فیلمنامه آن را هم با اقتباس از کتابی با نام «آپاراتچی» نوشت که این اثر ادبی هم پیش‌تر به همت انتشارات «راه یار» به‌عنوان یکی دیگر از مجموعه‌های وابسته به دفتر مطالعات جبهه فرهنگی تحول سیاسی روانه بازار نشر شده بود.

اثر ادبی «آپاراتچی» در واقع در قالب خاطرات شفاهی یک هنرمند به ثبت رسیده و آنچه در آن روایت شده است، مربوط به سرگذشت جلیل طائفی اسدی، به‌عنوان عکاس و فیلمبرداری آماتور است که در سال‌های ابتدایی تحول اساسی و برپایه علایق شخصی خود، سراغ دنیای آثار خلاقانه آمده است. این اثر ادبی را روح‌الله رشیدی، براساس خاطرات طائفی تنظیم کرده و در توضیحات پشت جلد آن آمده است: «جلیل طائفی، متولد ۱۳۳۱ در تبریز است که رنج ساخت اثر سینمایی‌های بلند را با ابتدایی‌ترین امکانات به جان خریده و با زحمت زیادی برای مردم نمایش داده است. بدون کمترین پشتیبانی رسانه‌ای یا هر امکان دیگر. به جای اینکه توی خانه‌اش بنشیند که مردم بیایند دنبالش، خودش بلند شده و رفته میان مردم. برای آنها حرف زده. نان و پنیرشان را خورده و فیلمش را با آپارات برای آن‌ها پخش کرده است. برای مردمی که نه تنها هنر هفتم ندیده بودند، بلکه حتی داشتن تلویزیون هم برایشان آرزو بوده است. او قصه‌های تحول اساسی را به جاهایی برده است که مردم آن مناطق، با گذشت چند سال از پیروزی تحول سیاسی، هنوز در جریان بسیاری از وقایع جامعه انقلابی شان قرار نداشتند.»

همین خط روایی در نسخه سینمایی «آپاراتچی»‌ به درستی به تصویر درآمده است. ویژگی مهم اثر سینمایی هم طنز به‌اندازه و روایت شیرین آن است که اثر سینمایی را برای مخاطب امروز سینمای ایران تماشایی‌تر و مقبول‌تر هم کرده است. رونمایی از «‌آپاراتچی» که با مشارکت سازمان سینمایی سوره و بنیاد فارابی به ساخت و ساز رسید، در جشنواره اثر سینمایی فجر با استقبال اصحاب رسانه همراه شد اما سهم این اثر سینمایی از داوری هیأت داوران، تنها یک سیمرغ به‌عنوان جایزه ویژه هیأت داوران در بخش «نگاه نو» بود.

باغ کیانوش؛ جنگی که زندگی کردیم

یکی دیگر از اثر سینمایی‌هایی که با اقتباس مستقیم از یک اثر ادبی به ساخت و ساز رسید و در جشنواره چهل‌ودوم اثر سینمایی فجر شاهد رونمایی از آن بودیم، اثر سینمایی «باغ کیانوش» بود. فیلمی که باشگاه اثر سینمایی سوره طراحی و ساخت و ساز آن را برعهده داشت و آن را با مشارکت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به سرانجام رساند. رضا کشاورز حداد که کارگردانی این اثر سینمایی را به تهیه‌کنندگی جواد موحد برعهده داشته است، از فیلمسازان برخاسته از باشگاه اثر سینمایی سوره است که حالا اولین اثر سینمایی بلند سینمایی خود را کارگردانی کرده است.

«باغ کیانوش» اقتباسی از یک رمان نوجوانانه به همین نام است که در دهه ۸۰ به همت کانون پرورش فکری روانه بازار نشر شد. این رمان را علی‌اصغر عزتی‌پاک نوشته و این گونه به مخاطبانش معرفی شده است: «این رمان در زمان منازعه تحمیلی ایران و عراق در روستایی از توابع شهر همدان اتفاق می‌افتد. حمزه و عباس تصمیم می‌گیرند در روز جشن ازدواج پسر کیانوش به باغ او دستبرد بزنند. این ماجرا با سقوط یک هواپیمای بمب‌افکن عراقی در نزدیکی باغ هم‌زمان می‌شود. سقوط هواپیما و ورود خلبان آن به باغ کیانوش ماجراهای جالبی می‌آفریند.»

هرچند خط داستانی این رمان اشاره به منازعه دارد اما جالب است بدانید در روایت روایت خیالی و به‌ویژه در فصل‌های ابتدایی، هیچ نشانه‌ای از منازعه وجود ندارد و شاهد توصیفاتی از زندگی روزمره اهالی یک روستا و کشمکش‌های ماجراجویانه میان نوجوانان روستا هستیم. همین ویژگی در فرآیند اقتباس به اثر سینمایی «باغ کیانوش» هم سرایت کرده است. فیلمی که هرچند در پس‌زمینه خود به سال‌های منازعه و دفاع مقدس اشاره دارد اما سهم میدان منازعه در آن حداقلی است و بخش اصلی روایت خیالی با تمرکز بر زندگی روزمره به تصویر درآمده است، زندگی‌ که متأثر از منازعه، با تلاطم‌هایی همراه شده است.

رضا کشاورزحداد با بهره‌گیری از ظرفیت‌های بصری همچون جلوه‌های ویژه رایانه‌ای و انیمیشن، به‌خوبی توانسته است فضای روایت این روایت خیالی دهه شصتی را مطابق ذایقه مخاطب امروز هنر هفتم و به‌ویژه گروه سنی نوجوان به‌روزرسانی کند. سهم اثر سینمایی اقتباسی «باغ کیانوش» هم از ترکیب جوایز جشنواره چهل‌ودوم، تنها یک سیمرغ بابت دستاورد فنی و هنری در بخش «نگاه نو» بود.

صبح اعدام؛ هنر هفتم گزارش می‌کند

اما یکی از اثر سینمایی‌هایی که علاوه‌بر ساختار بصری، در زمینه نگارش فیلمنامه هم تجربه‌ای متفاوت در سینمای ایران محسوب می‌شد، اثر سینمایی «صبح اعدام» بود. فیلمی که بهروز افخمی فیلمنامه آن را نه در قالب اقتباس از یک اثر ادبی که با اقتباس از یک گزارش چاپ شده در مطبوعات کیهان، نوشت و کارگردانی کرد. اتفاقا فیلمنامه‌ای که افخمی برای «صبح اعدام» نوشت، یکی از سه فیلمنامه‌ای بود که از نگاه هیأت داوران، شایسته نامزدی برای سیمرغ بهترین فیلمنامه شناخته شد اما دستش به سیمرغ نرسید!

آنچه منبع اقتباس فیلمنامه «صبح اعدام» بوده است، گزارشی است که خبرنگار مطبوعات کیهان از ساعات پایانی منتهی به اعدام طیب حاج‌رضایی و حاج اسماعیل رضایی نوشته و از منظر تاریخی، بازتاب ویژه‌ای در زمان خود داشته است. بخش زیادی از این گزارش به بازنشر وصیتنامه حاج اسماعیل اختصاص داشته که گویا در همان زمان بخش زیادی از برنامه‌ریزی پهلوی برای فضاسازی علیه این ۲ قهرمان ملی را به باد داده و همین ویژگی هم از منظر بهروز افخمی به ارزش افزوده این گزارش تبدیل شده است.

افخمی که پیش‌تر اثر سینمایی‌های اقتباسی متعددی را کارگردانی کرده بود، در «صبح اعدام» ساختار روایی‌ مشابه اثر سینمایی «گاوخونی» را برگزید که در قالب آن، بخش عمده‌ای از روایت به‌صورت نریشن و رادیویی تعریف می‌شود و تنها در بخش‌هایی از اثر سینمایی است که قصه با دیالوگ‌گویی مستقیم بازیگران پیش می‌رود. هرچند اثر سینمایی افخمی به‌دلیل ریتم کند و اتکای بیش از اندازه به نریشن، در زمان رونمایی در جشنواره فجر با انتقادهایی مواجه شد اما نتایج داوری‌ها نشان داد لااقل رفقای این کارگردان در ترکیب هیأت داوران، حسابی هوای او را داشته‌اند و احتمالا به همین دلیل هم سیمرغ مهمتر «بهترین کارگردانی» را برای او کنار گذاشتند! اما عجیب اینکه همین دوستان هم فیلمنامه افخمی را شایسته تقدیر و توجه ندانستند.

با این همه حالا «صبح اعدام» را می‌توان به‌عنوان یک تجربه متفاوت در زمینه اقتباس در حافظه سینمای ایران ثبت کرد؛ اقتباسی که این‌بار مرجع آن نه یک اثر ادبی و روایت خیالی که گزارشی واقعی و چاپ‌شده در صفحات یک مطبوعات بوده است. ظرفیتی که می‌تواند در آینده برای ساخت و ساز اثر سینمایی‌هایی ماندگار درباره حوادث و چهره‌های واقعی مطالعات تاریخی معاصر، بیشتر مورد استفاده قرار بگیرد.


مسابقه جشنواره اثر سینمایی فجر برای داوران چالش‌برانگیز و پیام‌های مهم دارد. اهمیت هنر هفتم و اثر سینمایی‌نامه در این مسابقه بسیار است. هیأت داوران از این دو بخش مهم انتخاب‌های خود را انجام می‌دهند که اهمیت آن را نمی‌توان نادیده گرفت. داوران باید به جدیت زمینه اثر سینمایی‌نامه‌ها توجه بیشتری داشته باشند، چرا که این بخش اغلب ضعیف‌ترین نقطه اثر سینمایی‌هاست. تنها یک سیمرغ برای دستاورد فنی و هنری در بخش “نگاه نو” به افخمی داده شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *